اکنون که این مطلب را می نویسم چند روزی است که کنکور سال 1399 به پایان رسیده است. کنکوری که به نظر من عجیب ترین کنکوری است که تا بحال برگزار شده. وجود یک اپیدمی همه گیر و تاخیر های مکرر در کنکور باعث این امر شده است.
یکی از علایق من ، تدریس بوده و هست، به خصوص که این تدریس برای دانش آموزان سال های پایانی دبیرستان باشد. شاید به دلیل همین علاقه باشد که با دانش آموزانی که در این سن و مقطع بوده اند بسیار ارتباط دارم. یکی از مهم ترین مشکلاتی که افراد پیش از کنکور دارند این است که نمی دانند ادامه دادن برای آن ها خوب است یا بد. بسیاری این استدلال را دارند که باید حداقل مدرک کارشناسی داشته باشند تا در جامعه مورد پذیرش قرار بگیرند اما حتی همین افراد هم گاهی در رفتن به دانشگاه دچار شک و تردید می شوند.
در ادامه به چند تغییر اشاره خواهم کرد که دانشگاه رفتن در زندگی من ایجاد کرده است. نکته جالب این که من در رشته ی فنی و مهندسی تحصیل کردم که شاید تفاوت های گسترده ای با دیگر رشته ها داشته باشد.
1. دانشگاه مدرک می دهد
هر چند شاید با خود احساس کنید که داشتن مدرک زیاد برای کار کردن مهم نیست اما در نظر داشته باشید که برای اثبات این که شما در رشته ای تخصص دارید به مدرک نیاز است. به زبان خودمانی تر داشتن مدرک در بازار کار یک مزیت محسوب می شود و ممکن است تاثیرات بزرگی بر روی شخصیت اجتماعی و جایگاه شما در جامعه داشته باشد.
داشتن مدرک دانشگاهی یک شمشیر برنده دو لبه است که هم می تواند به شما یک مزیت بدهد و هم می تواند باعث غرور بیجا برای شما بشود.
2. دانشگاه به شما دید می دهد
بیشتر افراد مایلند که در یک حوزه تخصصی شروع به کار کنند و معمولا هم این حوزه را پیش از رفتن به دانشگاه انتخاب می کنند. مشکلی که در این بین به وجود می آید این است که در دوران دبیرستان افراد دید درستی به حوزه های تخصصی کار و بازار ندارند و هر لحظه شاخه کاری خود را عوض می کنند. اما وقتی همین افراد وارد دانشگاه می شوند با فضای تخصص مورد علاقه خود بیشتر آشنا شده و می توانند به راحتی آموزش های بیشتر در این زمینه را دنبال کنند.
3. دانشگاه به شما نظم می آموزد
دقیقا مانند سربازی، در دانشگاه هم نظم مهم است. در دانشگاه مجبورید که برای کلاس های آموزشی وقت تعیین کنید، برای خودتان برنامه ریزی کنید تا درس ها را بخوانید و برای انجام تکالیف مجبورید که وقت خود را مدیریت کنید. هر چند نظم در دانشگاه آن چنان جدی گرفته نمی شود اما بالاخره همین مقدار کم از نظم هم می تواند در زندگی تغییرات شگرفی به وجود آورد.
4. دانشگاه وقت شما را می گیرد
بالاخره هر چه نباشد قرار است که حداقل چهار سال را در دانشگاه و محیط آن سپری کنید. این چهار سال دقیقا مصادف است با بهترین دوران زندگی شما، در این دوران است که شما انرژی زیادی دارید و می توانید کار های بزرگی را رقم بزنید اما باید خود را سرگرم چیزی به نام نمره و درس کنید. این سال های و پتانسیل هایی که در این سال ها دارید یکی با ارزش ترین دارایی های شما است، خرج کردن این دارایی نیازمند یک هدف و نقشه راه است اما معمولا افراد یا این نقشه راه را ندارند یا برای رسیدن به هدف خود تلاشی نمی کنند. بزرگترین حسرت بعد از اتمام دانشگاه دقیقا همین زمان های از دست رفته است.
5. در دانشگاه باید برای نمره تلاش کنید
دانشگاه یک نظام ارزشیابی عجیب و غریب دارد. از یکسو نمراتی که دانشجویان به دست می آورند در آینده کاری آن ها بسیار تاثیر گذار خواهد بود و از سوی دیگر اساتیدی هستند که دقیقا درک درستی از این مسئله ندارند. در این نظام ارزشیابی اشتباه، نه مهارت دانشجویان سنجیده می شود و نه درک آنها از مفاهیم، بلکه بیشتر اساتید ( البته استثنائات بسیاری هم وجود دارد) سعی می کنند در طول ترم به شما چند تمرین مشخص بدهند و در پایان ترم از همان ها هم امتحان بگیرند.
مشکل این روش آنجاست که شما ممکن است به خوبی طیف بسیاری از مسائل را درک کنید و بتوانید آن ها را حل کنید اما تفکر مهندسی یا ابداع از شما گرفته می شود. این خلاقیت است که در این نظام ارزشیابی از بین خواهد رفت و اگر برنامه ای برای خودتان نداشته باشید در آن غرق خواهید شد.
6. در دانشگاه سطح جدیدی از روابط را تجربه می کنید
بیشتر افراد تا پیش از رفتن به دانشگاه با جنس مخالف خود ارتباط چندانی ندارند. دانشگاه می تواند محل مناسبی برای یادگیری مهارت های رفتاری باشد. وجود طیف وسیعی از دانشجویان از هر دو جنسیت و تفاوت های فراوانی که در نحوه زندگی و رفتار آن ها وجود دارد می تواند محک مناسبی برای یک دانشجو در مواجهه با جامعه باشد.
در آخر این که تمامی موارد بالا می تواند به تصمیم گیری برای رفتن به دانشگاه کمک کند، اما ذکر این نکته هم ضروری است که این موارد تجربه شخصی است و ممکن است نسبت به هر شخص متفاوت باشد.